معماری سنتی زیر ستونهای رومی

چهارشنبه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۲، ۰۴:۳۴ ب.ظ

در این پست به ارائه کوتاه نوشته ای که توسط خانم مهندس مریم توکلی نوشته شده و در وبسایت انجمن مهرازی بام منتشر شده میپردازم.

این نوشتار دغدغه ی بسیاری از دانشجویان معماری (مانند اینجانب) میباشد.

nema.romi.ghom

تصویر1: عکاس نگارنده

این روزها از هر کوچه یا خیابانی که در شهر می­گذرید حتما خانه ای با نمای رومی می­بینید. این روزها هر آتلیه ی معماری با کارفرمایانی مواجه است که خواستشان طراحی نمای رومی است. این روزها که می­گویم منظورم دقیقا همین روزهای نزدیک است؛ دو یا سه سالی که نماهایی با سنگ تراورتن سفید یا کرم مد شده اند. نماهایی که ترکیبی از ستون ها و سرستون ها و نرده ها و دیواره های ابزار خورده ای هستند که نام کلاسیک ،رومی و بعضا انگلیسی- رومی را  یدک می­کشند.

خانه های سفیدی که خاطره ای از هویت ما را همراه ندارند. هویت که می­گویم الزاما آجر و حوض و شمعدانی و تابشبند و پنج دری نیست، روح ساختمان است؛ همان گرمایی که حس مأمن بودن را به خانه هایمان می­بخشید. گرمایی که در این آپارتمان های سفید و صیقلی درک نمی­شود.  اما واقعا جای سوال است که چرا این نماها اینقدر محبوبیت پیدا کرده اند؟

nema.romi.ghom

تصویر2

به خاطر رنگشان که سفید است و یادآور کاخ های باشکوه و نماد قدرت؟ به خاطر مصالحشان که سنگ است و گران و نماد ثروت؟ یا به خاطر ستون ها و سرستون های ابزار خورده که ارتفاع ساختمان را بیشتر به رخ می­کشند و نماد عظمت اند؟ یا به خاطر اسمشان که از فرنگ می آید و برای ایرانی نماد تمدن و مدرنیته بوده؟

شاید به نظر برسد که در شمردن دلایل بالا بدبینی زیادی در کار بوده، اما واقعیت همینقدر ظاهری و سطحی است. وگرنه کارفرمایی که تقاضای پلان مدرن دارد چرا باید نمای کلاسیک را به ساختمان ببندد؟ یا چرا این نماها اسم کلاسیک را یدک می­کشند اما هیچ بویی از تناسبات معروف دوریک و آیونیک که پایه ی  معماری کلاسیک یونان و روم بوده است، نبرده اند؟

nema.romi.ghom

تصویر3: عدم تناسبات در خانه ای با نمای رومی

nema.romi.ghom

تصویر4:عدم تناسبات در خانه ای با نمای رومی

nema.romi.ghom

تصویر5: با ساخت سنتوری بر روی این خانه سعی بر اجرای نمای رومی شده.

مساله این است که این خانه ها را گویی برای همسایه ها و فامیل می­سازند، چون در این گرانی ساخت و ساز هر انسان دور از گودی نیز متوجه پول خرج شده برای این خانه می­شود در صورتی که پلان ها و فضای داخلی در بسیاری از موارد با اشکال و نقص هایی واضح روبروست.

به هرحال از هر سویی که به این ماجرای خردسال نگاه کنیم غم انگیز است. برای معماری این سرزمین با این قدمت و تاریخ و سند و هویت. برای معمارانی که شاید روزی در دانشکده های معماری، آنوقت ها که بوی قرمه سبزی بود و ادعای حفظ میراث، در خلوت هم که شده به این اندیشیده اند که شبیه همه ی آنهایی که وجدان کاری و حرفه ای را فدای پول میکنند، نخواهند بود. برای کارفرمایانی که هزینه ی هنگفتی را برای خانه ای میپردازند که دو یا سه سال دیگر به سرنوشت همه ی خانه های با نمای مد دچار میشوند؛ خانه های آجرنما، خانه های سنگ های مرمر با بندهای شیشه ای، خانه های شیشه ای و سنگ های گرانیت طوسی و ... . خانه هایی که اکنون دیگر "خانه ی من" نیستند، خانه ی عمو و مادربزرگ و دایی من هستند. برای شهر که به زودی از نمای کلاسیک اشباع میشود و همه ی این خانه ها در دلش رسوب خواهند کرد و شاید حتی برای راننده ای که در یک ظهر گرم تابستان از کوچه ای عبور میکند و نور خورشید منعکس شده از یکی از این ساختمان های سفید صیقلی چشمش را میزند.

nema.romi.ghom

تصویر6: یک ساختمان تجاری با نمای رومی.

شاید این نوشته به چشم شمای خواننده زیادی احساسی بیاید، اما حرف همین است.که این نماهای کلاسیک رومی همینقدر احساس  و روح را به عنوان معمار و شهروند خدشه دار میکنند، چرا که ما کشوری داریم با فرهنگی غنی و تجربه های باشکوهی از معماری. چرا کارفرمای امروز ما برای رسیدن به مطلوب خود باید از معماری یونان و روم الگو بگیرد؟ چرا طراحی با آجر را که از گذشته در خانه های ما حضور داشته نمیپسندد و به مجسمه های سنگی روی می آورد؟ چرا آجر این حس قوی خاک را "افت کلاس" میداند؟ و مهم تر از همه چرا معمار امروز توانایی قانع کردن کارفرمای خود را برای جایگزینی الگوهای ایرانی ندارد؟